چهارشنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۹

چنین گفت ارد بزرگ

شواهدی که نمایشگر فروپاشی و پیری نظام سیاسی هستند

رشد هزل و جک بین مردم
رشد بی تفاوتی بین هنرمندان و اهل فرهنگ نسبت به دستگاه اداره کشور
منزوی شدن خود خواسته اهل خرد
سردی همگانی نسبت به رخدادهای سیاسی کشور
مهم شدن تحولات برون مرزی برای مردم
پناه بردن به غزلیات و شعر های بی بنیاد و سکر آور
عدم امید به آینده نزد توده
لکه دار شدن بزرگان و سروران توده ملت ( آنهایی که زمانی توانایی بسیج همگانی را داشته اند )
رشد طایفه گری در درون سیستمهای اداری و خصوصی کشور
پناه بردن جوانان به ابرمردان تاریخ برای پوشش ضعفهای زمان خودشان
نگاه شک آلود و تیره مردم به رخدادهای کشور
رشد گسترده صوفی منشی
سیر قهقرایی و دشمنی بین نخبگان مورد تایید ساختار سیاسی و توده مردم

شواهدی که نمایشگر ماندگاری و جوانی نظام سیاسی هستند

همبستگی و از خود گذشتگی ملی بین توده
همراهی اهل فرهنگ و اندیشه با دستگاه اداره کشور
بالندگی و پیدایش اهل خرد
گردش نخبگان در اداره کشور بدون چالش گسترده داخلی
مهم بودن رخدادهای درونی کشور برای مردم
رشد سرودهای حماسی و ملی
امید به آینده نزد توده مردم
مردم اداره کنندگان کشور را پیشرو و پاک می بینند
بها دادن به هم دیگر برای اداره کشور بر اساس تواناییها
در اندیشه جوانان ، قهرمانان زنده و در زمان حال هستند .
دلگرمی همگانی نسبت به گذشتن از چالش های پیش روی کشور
پرهیز جوانان از گوشه نشینی و انزوا
همراهی مردم با نخبگان دستگاه فرمانروایی

دوشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۹

مترسک SCARECROW 1973


این روزها که خبری از آنفلوآنزای خوکی و مرغی نیست ومردم کمتر مریض میشن و خس و خاشاک هم کمتر تو خیابو ناست  ،بیشتر وقت میکنم تو مطب بشینم و فیلم ببینم .بعد از یه وقفه طولانی دوباره هوس کردم این وبلاگ رو راه بندازم .چند روز پیش داشتم در بین برندگان جشنواره کن جستجویی میکردم که به این فیلم برخورد کردم ،فیلم رو چند سال پیش دیده بودم اونوقت از فیلم خیلی خوشم اومده بود. همین بهانه ای شد تا دوباره فیلم رو ببینم.
مترسک(Scarecrow) ساخته جری شواتزبرگ محصول 1973 و برنده جوایز چند جشنواره بین المللی از جمله کن است.فیلم با آشنایی ماکس (جین هاکمن) و فرانسیس( آل پاچینو) در کنار جاده ای شروع میشود در حالیکه هریک از آنه مقصد متفاوت و اهداف متفاوت دارند .آنها چند ساعتی د رکنار جاده منتظر ماشینهای عبوری می مانند.ماکس که بعدا عنوان می کند در زندگی به هیچ کس اعتماد ندارد به خاطر اینکه فرانسیس آخرین کبریتش را برای روشن کردن سیگارش به او داده با او دوست می شود و آن دو با هم پا در سفر در جاده ای می گذارند که خود مسیرش را انتخاب می کند.
در طی این سفر فیلم با اوج ها و فرود های متعدد و با حوادثی نه چندان عجیب ولی جالب و گاهی طنز آمیز مواجه می شود.ملاقات با خواهر ماکس،حوادث اتفاق افتاده در بار،به زندان رفتن مجدد ماکس همراه با فارنسیس ،روابط و اتفاقات زندان ،آزادی و مکالمه فرانسیس با همسر سابقش و روان پریشی پس از آن از جمله این اتفاقات هستند که اجازه نمی دهند فیلم تبدیل به یک تئاتر دو نفره جاده ای شود.جریان خطی داستان همراه باشکل گیری رابطه عمیق دوستی ماکس و فرانسیس به خوبی موجب همذات پنداری بیننده با شخصیت ها و اتفاقات می شود گرچه نمیتوان براحتی از بین این دو مرد تقریبا مغلوب در زندگی گذشته،حال و آینده کسی را به عنوان شخصیت خوب یا بد برگزید ..
بازی درخشان این دو غول سینما که تقریبا هر جایزه ای در عرصه بازیگری بدست آورده اند جلوه درخشان فیلم است ،صحنه های روان پریشی فارنسیس(آل پاچینو) در کنار حوض میدان شهر و صحنه های رقص ماکس(جین هاکمن) با مردی که قصد داشت در بار با وی درگیر شود از جمله این سکانس های درخشانند.نگاه فیلم به محیط از دید انسا نهای بربادرفته جامعه آمریکاست تصاویر نشان داده شده از شهرهای آمریکا در فیلم مترسک آنقدر بی ریخت است که براحتی آن را میتوان با حاشیه اکثر شهرهای کوچک و دهات های کشور خودمان مقایسه کرد،به نمونه این نگاه را در فیلم های اسکورسیزی دیده بودیم با این تفاوت که اسکورسیزی نمای زشت و بی ریخت جامعه شهری نیویورک رو به تصویر کشیده و شواتزبرگ حاشیه شهرهای کوچک آمریکا را.

در این سالها که دیدن فیلم های مسخره و عجیب و غریب که قصد سلطنت بر قدرت تفکر تماشاگران را دارند تماشای این درام جاده ای خوش ساخت با آن نگاه خاکستری به روابط آدمها و بازی بزرگانی که حالا پیر شده انددبدون اینکه مغزتان را درگیر معماهای مسخره پلیسی جنایی کند ، خالی از لطف نیست.

دوشنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۸

( Candy(2006


«من نمی خواستم زندگی کندی(Candy ) رو خراب کنم،من سعی می کردم زندگی خودم رو بهتر کنم»

این جمله ای است که دن ( هیث لجر) در یکی از سکانس های پایانی فیلم می گوید.دن شاعر داستان فیلم کندی است که به هروئین معتاد است و با دیدن دختری به نام کندی (ابی کورنیش)در دام اعتیاد دیگری به نام عشق می افتد.کندی دختر نقاشی است که پس از آشنایی با دن در عشق و هروئین با او شریک می شود.روایت کلاسیک فیلم، بهشت-برزخ-دوزخ را روایت می کند.پرده اول فیلم به خوشگذرانی و لحظات شاد زندگی دن و کندی و پرواز در بهشت هروئین می پردازد .در پرده دوم آن دو با زندگی روبرو می شوند آنها برای زنده ماندن وبرای هروئین تمام وسایل زندگی خود را می فروشند و مجبورند برای گذران زندگی به هر کاری بپردازند تا آنجا که کندی برای کسب پول مجبور به تن فروشی در حضور دن می شود .و در پرده سوم تراژدی نابودی و سوختن دن و کندی را در جهنمی که گرفتارش شده اند می بینیم.فیلم ساخته نیل آرمفیلد استرالیایی است که قبل از ساخت این فیلم به کارگردانی برنامه های تلویزیونی و تئاتر مشغول بوده است.فیلم بر اساس داستانی از لوک دیویس ساخته شده و برنده جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی درمعتبرترین فستیوال سینمایی استرالیا شده ،همچنین در سال 2006 یکی از نامزدهای دریافت خرس طلای جشنواره برلین بوده است. اولین فیلم آرمفیلد یعنی همین فیلم ،فیلمی تلخ وعذاب آور است که من رو به یاد مرثیه ای برای یک رویا ی دارن آرنوفسکی و آن جهنمی تلخ از سرگذشت مادر ی که معتاد به تلویزیون و پسری که معتاد به مواد مخدر بودند ،انداخت. با اینکه آرمفیلد تا قبل از کندی تجربه سینمایی نداشته ،نماهای اعجاب آور وتصاویری حیرت انگیز،شاعرانه و تلخی را کارگردانی کرده که کمتر در شروع فیلمسازی یک کارگردان دیده بودیم. در صحنه تاثیر گذاری نگاه مضطرب دن رامی بینیم که در ماشین منتظر کندی نشسته در حالیکه کندی در مغازه به خاطر مقداری پول در حال سکس با مغازه دار است .این سکانس شاهکار برای مهر تایید زدن به بزرگی این فیلم کوچک کافی است.هیث لجر در نقش دن در این فیلم فوق العاده است ،اگرچه شخصیت چندش آوری از یک مرد را نشان می دهد و دوست داشتنی نیست ولی بازی بی نظیر وی در به تصویر کشیده یاس ،نومیدی،گناه وعشق مسحور کننده است و ما را بیشتر متاسف می کند که دیگر فیلمی از این بازیگر فقید نخواهیم دید.کندی یک فیلم جذاب و تماشایی و سرگرم کننده نیست،بلکه فیلمی است که درگیری بزرگی در ذهن شما ایجاد می کند که تا روزها ممکن است گرفتار آن باشید.

سه‌شنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۷

بر من مسلط شو


((اخبار تلویزیون گفت حادثه ای برای پرواز لس آنجلس اتفاق افتاده،رفتم فرودگاه دنبالشون ولی از تو تلویزیون فرودگاه چیزی که دیدم سوختن اونها میون شعله های آتش بود))

جملات فوق از زبان چارلی( با بازی درخشان آدام سندلر) یکی از دیالوگ های فیلم بر من مسلط شوReign Over Me ساخته مایک بندر بازیگر سابق و کارگردان تازه کار محصول سال 2007 است.فیلم نامزد جایزه بهترین فیلم از جشنواره توکیو ژاپن بوده و در سایت IMDB امتیاز خوبی گرفته است. بر من مسلط شو درباره رنج و اندوه سنگین مردی است که زن و 3 دختر نوجوانش در حادثه تروریستی ننگین 11 سپتامبر کشته شدند.داستان فیلم ار آنجا آغاز می شود که آلن جانسون دندانپزشک( با بازی خوب دن چیدل) پس از مدتها چارلی دوست دوران دانشکده خود را در خیابان می بیند در حالیکه چارلی به علت غم و اندوه از دست دادن خانواده اش وآن اتفاق هولناک مبتلا به بیماری روان پریشی و شوک بعد از حادثه شده است و از خاطرات دوران دانشکده چیزی بیاد نمی آورد، آلن سعی می کند با چارلی بیشتر ارتباط برقرار کند و او را به زندگی معمولی بازگرداند.

گرچه بر من مسلط شو در زمره سینمای داستانی قرار نمی گیرد و سینمایی که داستان تعریف نمی کند هیچگاه مورد علاقه ام نبوده ولی با کمال اشتیاق فیلم فوق را که اتفاقا ریتم کندی دارد تا آخر به تماشا نشستم .فیلم البته دقایق بسیار کوتاه و آن هم غیر مستقیم به حادثه فوق اشاره می کند که اتفاقا بنظرم یکی از نقاط قوت فیلم نیز بوده،چراکه بدون قضاوت درباره عاملان این جنایت ،هوشمندانه با نشان دادن زندگی به مسلخ کشیده شده یک زخم خورده از این جنایت قضاوت را به عهده تماشاگر می گذارد . درسالهای اخیر در سینما بازیگرانی از سینمای کمدی که توانسته باشند از پس نقشهای جدی برآیند زیاد نبوده اند از جمله این بازیگران موفق جری لوئیس در فیلم سلطان کمدی اسکورسیزی و شاید جدیدا جیم کری در یکی دو تافیلم از جمله نمایش ترومن می توان نام برد.اما در فیلم بر من مسلط شو درخشانترین لحظات نقش آفرینی آدام سندلر را می بینیم،لحظاتی بسیار تلخ که نه تنها خنده هدیه نمی دهد بلکه افسوس و نفرت بیننده از تروریسم را بر می انگیزد، در چند صحنه از فیلم که خیلی آرام با موسیقی ملایمی پیش می رود و در طی ملاقاتهای این دو دوست دوران دانشکده در مکانهای عمومی چارلی بطور نفس گیری طغیان می کند و محیط اطرافش را آماج خشم خود قرار می دهد،فریادهای او در این مکانها ریختن آب سرد بر سر تماشاگر است ،بازی فوق العاده آدام سندلر در صحنه دادگاه مهر قبولی وی در ورود به سینمای غیر کمدی است.فیلم گرچه زمانی نسبتا طولانی دارد و با ریتم ملایمی پیش می رود ولی هرچه جلوتر میرود بیننده را بیشتر به فکر فرو میبرد.قصدم از معرفی فیلم فوق پرداختن به نکات برتر تکنیکی و ارزشهای سینمایی نیست بلکه معتقدم از فیلمهای خوبی است که به مساله بعد از 11 سپتامبر میپردازد.

دیدن فیلم بر من مسلط شو را به همه تروریست ها و حامیان آنها که از عواقب شوم اعمال ننگین خود آگاهی ندارند توصیه میکنم.